نظریه های الکترومغناطیسی آگاهی
از ویکیپدیا، دانشنامه آزاد
نظریه های الکترومغناطیسی آگاهی پیشنهاد می کنند که آگاهی را می توان به عنوان یک پدیده الکترومغناطیسی درک کرد .
نمای کلی [ ویرایش ]
نظریه پردازان در نحوه ارتباط آگاهی با الکترومغناطیس با یکدیگر تفاوت دارند . تئوری های میدان الکترومغناطیسی (یا "نظریه های میدان EM") آگاهی پیشنهاد می کنند که آگاهی زمانی حاصل می شود که مغز یک میدان الکترومغناطیسی با ویژگی های خاص تولید کند. سوزان پوکت [1] [2] و جانجو مک فادن [3] نظریه های میدان EM را ارائه کرده اند. ویلیام اوتال [4] نظریه های میدانی مک فادن و دیگر را مورد انتقاد قرار داده است.
به طور کلی، نظریه های ذهن کوانتومی ، به استثنای چند مورد، آگاهی را به عنوان یک پدیده الکترومغناطیسی در نظر نمی گیرند. [5] [6]
AR Liboff پیشنهاد کرده است که "ترکیب ارتباطات میدانی EM در مدلهای عملکرد مغز، این پتانسیل را دارد که بحثهای پیرامون آگاهی را دوباره چارچوببندی کند". [7]
همچنین کار E. Roy John و نظریه اندرو و الکساندر فینگلکورتس "چارچوب معماری عملیاتی عملکرد مغز-ذهن" مرتبط است. [8]
نظریه Cemi [ ویرایش ]
نقطه شروع نظریه مک فادن و پوکت این واقعیت است که هر بار که یک نورون برای تولید یک پتانسیل عمل و یک پتانسیل پس سیناپسی در نورون بعدی در پایین خط شلیک می کند، همچنین باعث ایجاد اختلال در میدان الکترومغناطیسی اطراف می شود . مک فادن پیشنهاد کرده است که میدان الکترومغناطیسی مغز نمایشی از اطلاعات در نورون ها ایجاد می کند. مطالعات انجام شده در اواخر قرن بیستم نشان می دهد که تجربه آگاهانه نه با تعداد نورون هایی که شلیک می کنند، بلکه با همزمانی آن شلیک همبستگی دارد. [9] مک فادن میدان الکترومغناطیسی مغز را ناشی از میدان EM القایی نورونها میداند. در این نظریه استدلال میشود که شلیک همزمان نورونها تأثیر نوسانات میدان EM مغز را به میزان بسیار بیشتری نسبت به شلیک ناهمگام نورونها تقویت میکند.
مک فادن فکر می کند که میدان EM می تواند از طرق مختلفی بر مغز تأثیر بگذارد. توزیع مجدد یونها میتواند فعالیت عصبی را تعدیل کند، با توجه به اینکه کانالهای یونی دارای ولتاژ یک عنصر کلیدی در پیشرفت اسپایکهای آکسون هستند . استدلال میشود که شلیک عصبی به تغییر یک میلیولت در غشای سلولی یا دخالت یک کانال یونی اضافی حساس است. تحریک مغناطیسی ترانس جمجمه ای به طور مشابه نشان داده است که میدان های ضعیف EM می توانند بر فعالیت مغز تأثیر بگذارند. [ نیازمند منبع ]
مک فادن پیشنهاد می کند که اطلاعات دیجیتالی از نورون ها برای تشکیل یک میدان اطلاعات الکترومغناطیسی آگاهانه (cemi) در مغز یکپارچه شده است. آگاهی بخشی از این میدان است که به نورونها منتقل میشود و وضعیت خود را به صورت خارجی مخابره میکند. افکار بهعنوان نمایشهای الکترومغناطیسی اطلاعات عصبی در نظر گرفته میشوند، و استدلال میشود که تجربه اراده آزاد در انتخاب اعمال ما، تجربه ذهنی ما از میدان سمی است که روی نورونهای ما عمل میکند.
دیدگاه مک فادن درباره اراده آزاد جبرگرایانه است. نورون ها الگوهایی را در میدان EM تولید می کنند که به نوبه خود شلیک نورون های خاص را تعدیل می کنند. تنها عاملیت آگاهانه به این معنا وجود دارد که میدان یا بارگیری آن به نورون ها آگاهانه است، اما فرآیندهای مغز خود توسط فعل و انفعالات الکترومغناطیسی قطعی هدایت می شوند. احساس تجربه ذهنی یا کیفیات مربوط به پیکربندی خاصی از میدان سمی است. این بازنمایی میدانی در این نظریه به منظور ادغام اجزا در یک کل است که دارای معنی است، بنابراین یک چهره به عنوان مجموعه تصادفی از ویژگی ها دیده نمی شود، بلکه به عنوان چهره یک فرد دیده می شود. ادغام اطلاعات در زمینه نیز برای حل مشکل اتصال/ترکیب پیشنهاد شده است .
در سال 2013، مک فادن دو به روز رسانی برای این نظریه منتشر کرد. در اولین، «تئوری میدان CEMI: بستن حلقه» [10] مک فادن به آزمایشهای اخیر در آزمایشگاههای کریستوف کخ [11] و دیوید مک کورمیک [12] اشاره میکند که نشان میدهد میدانهای EM خارجی، که میدانهای EM درون زا مغز را شبیهسازی میکنند. ، بر الگوهای شلیک عصبی در برش های مغز تأثیر می گذارد. این یافتهها با پیشبینی نظریه میدان جمی مطابقت دارد که میدان EM درونزای مغز - آگاهی - بر عملکرد مغز تأثیر میگذارد. در مورد دوم، «اطلاعات گشتالت نظریه میدان CEMI و معنای معنا»، [13] مک فادن ادعا می کند که نظریه میدان جمی راه حلی برای مشکل الزام آور این است که چگونه اطلاعات پیچیده در ایده ها برای ارائه معنا یکپارچه می شوند: EM مغز. میدان اطلاعات رمزگذاری شده در میلیون ها نورون متفاوت را یکسان می کند.
سوزان پوکت [1] نظریه ای را ارائه کرده است که مبنای فیزیکی مشابهی با مک فادن دارد، با آگاهی که با الگوهای مکانی-زمانی خاصی از میدان EM یکسان است. با این حال، در حالی که مک فادن استدلال می کند که تفسیر قطعی او از میدان EM با تفکر جریان اصلی خارج نیست، پوکت پیشنهاد می کند که میدان EM شامل یک آگاهی جهانی است که احساسات، ادراکات، افکار و عواطف هر موجود آگاه را تجربه می کند. کائنات. با این حال، در حالی که مکفادن فکر میکند که میدان برای کنشها علیالعلل است، هرچند جبرگرا، پوکت میدان را بهعنوان علت اعمال ما نمیبیند.
دینامیک مغز کوانتومی [ ویرایش ]
مقاله اصلی: دینامیک مغز کوانتومی
مفاهیم زیربنایی این نظریه از فیزیکدانان هیرومی اومزاوا [14] و هربرت فرولیش [15] در دهه 1960 سرچشمه می گیرد. اخیراً، ایده های آنها توسط Mari Jibu و Kunio Yasue شرح داده شده است. آب 70 درصد مغز را تشکیل میدهد و دینامیک مغز کوانتومی (QBD) پیشنهاد میکند که دوقطبیهای الکتریکی مولکولهای آب یک میدان کوانتومی را تشکیل میدهند که به آن میدان قشر مغز میگویند و کورتیکونها بهعنوان کوانتومهای میدان شناخته میشوند. فرض بر این است که این میدان قشری با امواج منسجم کوانتومی تولید شده توسط مولکولهای زیستی در نورونها که پیشنهاد میشود در امتداد شبکه عصبی منتشر شوند، تعامل دارد. ایده امواج منسجم کوانتومی در شبکه عصبی از Fröhlich گرفته شده است. او این امواج را وسیلهای برای حفظ نظم در سیستمهای زنده میدانست و استدلال میکرد که شبکه عصبی میتواند از همبستگی دوربرد دوقطبی پشتیبانی کند. این نظریه نشان می دهد که میدان قشر نه تنها با شبکه عصبی در تعامل است، بلکه تا حد زیادی آن را کنترل می کند.
طرفداران QBD در مورد نحوه ایجاد آگاهی در این سیستم تا حدودی متفاوت هستند. جیبو و یاسو پیشنهاد میکنند که برهمکنش بین کوانتومهای انرژی (قشر) میدان کوانتومی و امواج بیومولکولی شبکه عصبی باعث ایجاد آگاهی میشود. با این حال، نظریهپرداز دیگری، جوزپه ویتیو، پیشنهاد میکند که حالتهای کوانتومی دو قطب ایجاد میکنند، یک بازنمایی ذهنی از دنیای بیرون و همچنین خود درونی. [ نیازمند منبع ]
اعتراضات [ ویرایش ]
در حدود سال 2002 در نشریه The Journal of Consciousness Studies ، نظریه الکترومغناطیسی آگاهی با یک نبرد سخت برای پذیرش در میان دانشمندان شناختی مواجه شد.
برنارد بارس در ایمیلی نوشت: "هیچ محقق جدی ای که من می شناسم به نظریه الکترومغناطیسی آگاهی اعتقاد ندارد." [ منبع بهتر مورد نیاز است ] بارس یک نوروبیولوژیست و یکی از سردبیران Consciousness and Cognition ، یکی دیگر از مجلات علمی در این زمینه است. از او نقل شده است : «واقعاً ارزش صحبت علمی در مورد آن را ندارد» [16] .
مک فادن تصدیق می کند که نظریه او، که او آن را "نظریه میدان جمی" می نامد، به دور از اثبات است، اما او استدلال می کند که قطعاً یک خط تحقیق علمی مشروع است. مقاله او قبل از انتشار مورد بررسی همتایان قرار گرفت. در واقع، Baars در هیئت تحریریه مجله ای است که آن را منتشر کرده است.
به نظر نمی رسد که نظریه های میدانی آگاهی به اندازه سایر نظریه های آگاهی کوانتومی مانند پنروز ، استپ یا بوهم مورد بحث قرار گرفته باشد . [17] با این حال، دیوید چالمرز [18] علیه آگاهی کوانتومی استدلال می کند. او در عوض درباره چگونگی ارتباط مکانیک کوانتومی با آگاهی دوگانه بحث می کند . [19] چالمرز شک دارد که هر فیزیک جدید بتواند مشکل سخت آگاهی را حل کند . [20] [21] [22] او استدلال میکند که نظریههای کوانتومی آگاهی از همان ضعف نظریههای مرسومتر رنج میبرند. همانطور که او استدلال می کند که دلیل خاصی وجود ندارد که چرا ویژگی های فیزیکی ماکروسکوپی خاص در مغز باید باعث ایجاد آگاهی شود، همچنین فکر می کند که دلیل خاصی وجود ندارد که چرا یک ویژگی کوانتومی خاص، مانند میدان EM در مغز، باید ایجاد کند. به هوش بیایید [23] علیرغم وجود تحریک مغناطیسی ترانس کرانیال با اهداف پزشکی، YH Sohn، A. Kaelin-Lang و M. Hallett آن را انکار کرده اند، [24] و بعداً جفری گری در کتاب خود آگاهی: خزنده روی مشکل سخت بیان می کند . نتایج آزمایشهایی که به دنبال تأثیر میدانهای الکترومغناطیسی بر عملکرد مغز هستند، به طور کلی منفی بوده است . [ مشکوک - بحث ] [25] با این حال، تعدادی از مطالعات اثرات عصبی واضحی از تحریک EM پیدا کرده اند.
- دابسون و همکاران (2000): 1.8 میلیتسلا = 18000 میلیگرم [26]
- توماس و همکاران (2007): 400 میکروتسلا = 4000 میلیگاوس [27]
- هوسر و همکاران (1997): 0.1 میلیتسلا = 1000 میلیگرم [28]
- بل و همکاران (2007) 0.78 گاوس = 780 میلی گرم [29]
- مارینو و همکاران (2004): 1 گاوس = 1000 میلی گرم [29]
- کاروبا و همکاران (2008): 1 گاوس = 1000 میلی گرم [30]
- جاکوبسون (1994): 5 پیکوتسلا = 0.00005 میلی گرم [31]
- سندیک (1999): محدوده پیکوتسلا [32]
در آوریل 2022، نتایج دو آزمایش مرتبط در دانشگاه آلبرتا و دانشگاه پرینستون در کنفرانس علم آگاهی اعلام شد که شواهد بیشتری برای پشتیبانی از فرآیندهای کوانتومی که در میکروتوبولها کار میکنند ارائه میکند. جک توزینسکی از دانشگاه آلبرتا در مطالعهای که استوارت هامروف بخشی از آن بود، نشان داد که داروهای بیهوشی طول مدت فرآیندی به نام لومینسانس تاخیری را تسریع میکنند که در آن میکروتوبولها و توبولینها نور محبوس شده را دوباره ساطع میکنند . توشینسکی مشکوک است که این پدیده منشأ کوانتومی دارد و ابرتابش به عنوان یکی از احتمالات مورد بررسی قرار گرفته است. در آزمایش دوم، Gregory D. Scholes و Aarat Kalra از دانشگاه پرینستون از لیزر برای برانگیختن مولکولهای داخل توبولین استفاده کردند که باعث شد تحریک طولانیمدت در میکروتوبولها بیش از حد انتظار منتشر شود، که در صورت تکرار تحت بیهوشی رخ نداد. [33] [34] با این حال، نتایج انتشار باید با دقت تفسیر شود، زیرا حتی انتشار کلاسیک نیز میتواند بسیار پیچیده باشد به دلیل طیف وسیع مقیاسهای طولی در فضای خارج سلولی پر از مایع. [35] با این وجود، فیزیکدان کوانتومی دانشگاه آکسفورد، ولاتکو ودرال، گفت که این ارتباط با هوشیاری واقعاً راه دوری است.
همچنین در سال 2022، گروهی از فیزیکدانان ایتالیایی آزمایشهای متعددی انجام دادند که نتوانستند شواهدی در حمایت از یک مدل فروپاشی کوانتومی مربوط به گرانش از آگاهی ارائه کنند و امکان توضیح کوانتومی برای آگاهی را تضعیف کرد. [36] [37]
مزایا [ ویرایش ]
مکان یابی هوشیاری در میدان EM مغز، به جای نورون ها ، این مزیت را دارد که به طور دقیق توضیح می دهد که چگونه اطلاعات واقع در میلیون ها نورون پراکنده در مغز می توانند در یک تجربه آگاهانه واحد (که گاهی مشکل اتصال یا ترکیب نامیده می شود ) یکپارچه شوند: اطلاعات در زمینه EM یکپارچه شده است. [ نیاز به منبع ] به این ترتیب آگاهی میدان EM را می توان به عنوان "اطلاعات پیوسته" در نظر گرفت. این نظریه چندین واقعیت گیجکننده را توضیح میدهد، مانند این که توجه و آگاهی به جای شلیک نورونهای منفرد، با شلیک همزمان نورونهای متعدد مرتبط است. وقتی نورونها با هم شلیک میکنند، میدانهای EM آنها اختلالات میدان EM قویتری ایجاد میکنند. [38] بنابراین شلیک همزمان نورون تأثیر بیشتری بر میدان EM مغز (و در نتیجه هوشیاری) نسبت به شلیک تک تک نورونها دارد. با این حال، تولید آنها با شلیک همزمان تنها مشخصه مهم میدان های الکترومغناطیسی آگاهانه نیست - در نظریه اصلی پوکت، الگوی فضایی ویژگی تعیین کننده یک میدان آگاه (در مقابل یک میدان غیرآگاهانه) است. [ نیازمند منبع ]
تاثیر بر عملکرد مغز [ ویرایش ]
تئوری های مختلف میدان EM در مورد نقش میدان EM آگاهانه پیشنهادی بر عملکرد مغز اختلاف نظر دارند. در نظریه میدان سمی مک فادن، و همچنین در نظریه معماری عملیاتی مغز و ذهن دکتر فینگلکورت، میدان EM سراسری مغز بارهای الکتریکی را در سراسر غشای عصبی تغییر میدهد و در نتیجه بر احتمال شلیک نورونهای خاص تأثیر میگذارد و یک حلقه بازخورد ارائه میکند. که اراده آزاد را هدایت می کند . با این حال، در نظریههای سوزان پوکت و ای. روی جان، هیچ ارتباط علی ضروری بین میدان EM آگاهانه و اعمال آگاهانه اراده ما وجود ندارد.
ارجاعات به "مگ لگ" همچنین به عنوان تأثیر ظریف بر فرآیندهای شناختی اپراتورهای دستگاه ام آر آی که گاهی مجبورند برای بررسی بیماران به اتاق اسکنر بروند و با مسائلی که در طول اسکن رخ می دهد، بروند، می تواند ارتباط بین میدان های مغناطیسی و هوشیاری را نشان دهد. . از دست دادن حافظه و تاخیر در پردازش اطلاعات، در برخی موارد چندین ساعت پس از قرار گرفتن در معرض گزارش شده است. [39]
یک فرضیه این است که میدانهای مغناطیسی در محدوده 0.5-9 تسلا میتوانند بر نفوذپذیری یون غشاهای عصبی تأثیر بگذارند، در واقع این میتواند بسیاری از مسائل دیدهشده را توضیح دهد، زیرا این امر بر بسیاری از عملکردهای مختلف مغز تأثیر میگذارد.
مفاهیم هوش مصنوعی [ ویرایش ]
اگر این نظریه درست باشد، پیامدهای عمدهای برای تلاشها برای طراحی هوشیاری در ماشینهای هوش مصنوعی دارد. [40] فن آوری ریزپردازنده فعلی برای انتقال اطلاعات به صورت خطی در امتداد کانال های الکتریکی طراحی شده است و اثرات الکترومغناطیسی عمومی تر به عنوان یک مزاحمت دیده می شود و از بین می رود. با این حال، اگر این نظریه درست باشد، این به طور مستقیم برای ایجاد یک کامپیوتر هوشیار مصنوعی، که در برخی از نسخههای این نظریه، میدانهای الکترومغناطیسی داشته باشد که خروجیهای آن را همگام میکند، مستقیماً معکوس است - یا در نسخه اصلی نظریه، میدانهای الکترومغناطیسی با الگوی فضایی ایجاد میشود. . [41]
همچنین ببینید [ ویرایش ]
منابع
https://en.wikipedia.org/wiki/Electromagnetic_theories_of_consciousness